ني ني گولو

آزمايش NT بيمارستان پارس

  31 خرداد 90   ساعت 10:30 پارس بودم. يه ربع بعدش تو اتاق سونو بوديم .. يه آقايي سونو ميكرد كه مهربون بود . همسري هم با من تو اتاق سونو اومد. حدوده 7-8 دقبقه سونو كرد و اندازه بيني و طول قدشو گرفت... انداماشم يه نگاهي كرد و گفت همه چي نرماله. براي اندازه nt پشت گردنش بايد ني ني گولو ميچرخيد كه خواب تشريف داشت !! هر كاري كرديم نی نی گولوی خوابالوی ما بيدار نميشد و پوزيشنشو تغيير نميداد. دكتر گفت سرفه كن ، بشين پاشو ، بچرخ .......ولي ني ني گولو فقط يه لطفي كرد و دسته مباركشو اورد بالا !! خلاصه دكتره ما رو بيرون كرد و گفت برين چند دقيقه راه برين و دوباره بيايين شايد ني ني بيدار شه .. بعد از يه ربع...
4 تير 1390

روز پدر

26 خرداد90   بازم نميتونستم بيرون برم و براي همسري خريد كنم ...بخاطر همين از مژگان خواهش كردم كه از طرف   من براي آقاي پدر يه بلوز و شلوار مردونه بخره .   ناهيد اينا هم شب اومدن خونمون .. براي بابا هم يه دوربين خريديم...   كادوي همسري خيلي خوشگل شد...مخصوصا كه فكر ميكرد من چيزي براش نخريدم.. ذوق كرد..   پوشيد ؛ بهش خيلي ميومد..   روي كارت كادوم هم براش اينو نوشتم :    " تو را هنوز خوب نميشناسم ؛ اما مادر،   از صبر و مهربانيت ؛ خستگي و تلاشت ؛ نگاه پر از شور و شوقت ؛ بارها و بارها براي من قصه گفته.   پدرم ؛ با دعايت كمكم كن تا دوران دوري از تو را پشت سر بگ...
4 تير 1390

سونوي اورژانسي

24 خرداد 90   صبح با مامان و همسري رفتيم سونو ..   ديشبم دوباره يكم لك ديدم...   طبق معمول همسري صبح زود وقت گرفته بود و ما نفر اول بوديم. البته ساعت 11 رفتيم ولي تا   رسيديم رفتيم تو اتاق..   موقع سونو چشمامو محكم بسته بودم ... سفت سفت .. ميخواستم وقتي ميگه متاسفانه نی نی   تون .............. جيغ نزنم ...   تا دستگاه لزج سونو رو شيكمم گذاشت مثل برق گرفته ها مانيتور رو نگاه كردم...   جوجوي من كه حالا بزرگتر شده بود يه دستشو اورد بالا كه مثل علامت باي باي تكون داد...   از خوشي مردم..... قربونش برم... چقدر شيطون و سرحال بود .. يه لحظه آروم ننشست ..   ضرب...
4 تير 1390

يه اتفاق بد ديگه

  20 خرداد 90   آخر شب جمعه لكهاي قهوهايي ديدم... بازم ترسيدم..   آخه چرا ؟   با دكترم تماس گرفتيم ؛ گفت چون قهوه ايي هست زياد خطرناك نيست ولي با اين همه شياف و   استراحتي كه ميكني بعيد بود لك ببيني ..   گفت براي اطمينان بيشتر يه سونو حتما برم تا ببينم قلب ني ني ميزنه يا نه !!!   همه گفتن چيزي نيست ... يه روز گذشت لكه نبود... روز دوم بازم لكه بود .. دلم خيلي شور زد ..   چون هفته آينده هم ميخوام برم آزمايش NT رو بدم گفتم ديگه سونو نكنم ولي بايد برم. طاقت ندارم..   براي سه شنبه از دكتر خودم وقت گرفتم براي سونو ....   ني ني گولو جان مااااااادرت انقدر اذيتم ن...
4 تير 1390

سالگرد عقدمون

7 خرداد 90   منكه نميتونستم برم بيرون براش چيزي بخرم...صبح هم وقتي كلي واسه هم عشق در كرديم بهش   گفتم كه هيچ كدوممون براي هم كادو نخريم امسال .   خودمم با مامان تدارك يه كيك خوشمزه رو ديديم..( بيشترشو مامان كرد)   همسري اومد .. با يه سبد گل خوشگل و يه انگشتر ظريف و ناز ...   سوپرايز و خجالت زده شدم . آخه من چيزي نخريده بودم..خب فقط تونستم بوسش كنم.
4 تير 1390

بعد از 15 روز استراحت مطلق مطلق

 4 خرداد90   صبح كله سحر بيدار شدم .   هر چي زور زدم بخوابم فايده نداشت . چشمام ميسوخت . (نميدونم چرا )   همسري ساعت 9:30 دكتر رفت كه وقت بگيره تا من تو مطب معطل نشم .   ساعت 11 رفتيم دكتر با مامان و آقاي پدر.   رفتم رو تخت سونو گرافي ..به مانيتور نگاه نكردم..صداي دكتر اومد كه گفت بعله اينم از ني ني شما ..   واااااااي ديدمش .. باور نميكردم اين همه بزرگ شده باشه ..دردام يهم خوب شدن ..   الهي قربونش برم من ...   مامان هم از ذوقش تند تند منو ماچ ميكرد ..قيافه همسري كه از مانيتور هم ديدني تر بود ..مخصوصا   اون موقعي كه گفت  جوونه هاي دست و پاشم در اومده .....
4 تير 1390

روز مادر ( اولين "روز مادر" من )

  3 خرداد90   از چند روز قبل از روز مادر دلم يه جورايي ميشد .( همش قنچ ميرفت )   اولين سال مادر شدن من ... حتي كلماتشم قشنگن .چند بار كه پشت سر هم تكرار ميكنم   برام عجيب هم ميشه.....   مامان اينا كه  اينجان . ناهيد اينا هم شب اومدن كه مهموني روز مادر رو خونه ما دور هم جمع باشيم .   آقاي پدر برام يه انگشتر خوشگل خريد كه ست آويزم هست ..براي مامانا هم انگشتر خريده .   خيلي خوش گذشت ني ني گولو جونم..   ...
4 تير 1390

آخر شب روز مادر

  فردا وقت دكتر دارم تا مشخص كنه ني ني وضعيتش  چطوريه .   دكتر بايد* بگه كه من خوبم و ديگه ميتونم از جام پاشم .( بايد= خدا كنه )*   نميخوام اينجا غر بزنما ولي مجبورم .... تو اين 15 روز خيلي خسته شدم ؛ خيلي اذيت شدم    همه بدنم درد گرفته تازه دلشوره فردا رو هم دارم .   خب ديگه غر بسه .. فردا باشه واسه فردا  
4 تير 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ني ني گولو می باشد